آیه های دوست داشتنی ما

بچه های پزشکی مهر ۸۵ دانشگاه علوم پزشکی تهران

آیه های دوست داشتنی ما

بچه های پزشکی مهر ۸۵ دانشگاه علوم پزشکی تهران

عشق گمشده ...

بنام خدای مهربان

عشق گمشده ...

...و خدا اراده کرد و انسان آفریده شد و خدا : « فتبارک الله احسن الخالقین » و فرود آمد و نداشت توان این که عشق خود را با خود بیاورد و زیست و مردی عروج کرد و عشق گمشده را باز آورد و هدیه مان کرد و پروازمان داد و زندانیش کردیم و گمش کردیم ؛ اما این عشق ناخودمان را خود کرده بود هر چند که رفت اما بود و اما تصمیم گرفتیم که خودمان را ناخود کنیم و زیستیم و دیدیم و ندیدیم و مردی آمد و عروج کرد و باز عشق را به امانت گرفت و هدیه مان کرد و پروازمان داد و زندانیش کردیم و گمش کردیم و شدیم « قل ان الخاسرین الذین خسرو انفسهم » و این داستان تلخ و شیرین یکصد و بیست و چهار هزار و یازده بار تکرار گشت و همچنان به رغم باور انسانیت تلخی اش را به شیرینی امیال پست و حیوانی خریدار شدیم و به خود بالیدیم که نو شده ایم و ندیدیم به جامهامان الستها که شکستیم. و همچنان دور شدیم ز خانه و نمانده است راهی به تاریکی و با آخرین جنگ رسیدیم و نرسیدیم .و هنوز پیمودیم و نپیمودیم و گذشتیم ز ظلمت دنیا و رسیدیم به جهل درون و همچنان می پیماییم با چشمانی دوخته به آسایش و نه آرامش و در لجنزاری زیبا. و ما هنوز می سوزیم در آتش بنهفته به دست خویش در خودمان و زبانه می کشد آتشی سوزان و تاریک و می افکند شعله به دامان جهان و زمین را سوزاند نیمی ازآن را به طریقی و نیم دگر به طریقی.

و من می بینم از روزنه ای در این تاریکی های غم انگیز و از روزنه ای خسته که تنهامان نگذاشت در این راه عبث و این آخرین بازمانده است از عشق گمشده .
و می بینم جهانی زیبا در انتظار ما و ما در انتظارش و آخرین تکرار داستان تلخ و شیرین« عروج و پرواز » و هدیه ای زیبا و اما این بار هدیه ای به روح خسته ی انسان که مردی خواهد آمد و تکرار نخواهد شد تلخی آخرین تکرار.

و اکنون با دسته ی گلی از نرگس و مریم چشم به راهتان مانده ام ای دو زاده ی گل های بهشت.

با بهترین آرزوها asr
نظرات 5 + ارسال نظر
قاصدک دوشنبه 15 مرداد‌ماه سال 1386 ساعت 05:41 ب.ظ http://www.budane-natame-man.blogfa.com

سلام
چه دوست داشتنیه این جا
همیشه دلم جایی رو ی خواد که همه چیز رو اون قدر زیبا بنویسه که بهترین تاثیر رو بذاره
من پست قبیت رو خوندم این یکی رو نخوندم
بر می گردم می خونمش

مریم چهارشنبه 17 مرداد‌ماه سال 1386 ساعت 08:52 ق.ظ

... و گویند سلطان عشق خواست که خیمه به صحرا زند،‌ در خزائن بگشود گنج بر عالم پاشید؛ ورنه عالم با بود و نابود خود آرمیده بود و در خلوتخانه‌ی شهود آسوده: کان الله و لم‌یکن معه شی‌ء

عشق مغز کائنات آمد مدام
لیک نبود عشق بیدردی تمام
قدسیان را عشق هست و درد نیست
درد را جز آدمی در خورد نیست

عطیه پژوهی چهارشنبه 24 مرداد‌ماه سال 1386 ساعت 02:49 ب.ظ http://footprint-mehr85.blogsky.com

به نام او
سلام!
قلمتون بی تعارف بسیار گیرا و جذابه! خوشحال می شم اگه با ردپا همکاری کنین!
آیه های قشنگی رو انتخاب می کنین و برداشتهای خیلی جالبی دارین! هرچند بعد از ۲ هفته نبودن، از کمبود استقبال بچه ها دلگیر شدم، اما نوشته های شما واقعا خوشحالم کرد! خدا کند که این آیه ها تا همیشه روشنی بخش زندگیمان باشد! خدای قشنگ مثل همیشه یاورتان!

ا .م جمعه 3 اسفند‌ماه سال 1386 ساعت 02:32 ب.ظ

خسته بودم از طرفی فقط ۲۰دقیقه وقت داشتم ترجیح دادم بیام و یه نوشته از شما بخونم واقعا زیبا بود فقط حیف که دیگه وقت ندارم...

[ بدون نام ] پنج‌شنبه 9 اسفند‌ماه سال 1386 ساعت 05:11 ب.ظ

امیدوارم خسته ترت نکرده باشم
خوشحالم کردی
راستی
مقام عیش میسر نمی شود بی رنج
بلی به حکم بلا بسته اند عهد الست ...

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد