آیه های دوست داشتنی ما

بچه های پزشکی مهر ۸۵ دانشگاه علوم پزشکی تهران

آیه های دوست داشتنی ما

بچه های پزشکی مهر ۸۵ دانشگاه علوم پزشکی تهران

خدای مهربانی و جدیت

به نام او 

جزء ۲، سوره ی بقره، آیه 158  

بی گمان صفا و مروه از شئائر خداست؛ پس هر که آهنگ آن خانه (کعبه) کند و حج بگزارد، یا زیارت خانه کند و عمره به جای آورد، بر او گناهی نیست که میان آن دو سعی کند. و هر کس کار نیکی را به شوق اطاعت خدا انجام دهد، خدا به او پاداش می دهد، چرا که خدا سپاسگزار بندگان خویش و از کارشان آگاه است.   

واقعیت این است که بعد از 3 بار مکه رفتن و سعی صفا و مروه کردن، هیچ کس توجه ام را به این قسمت از این آیه جلب نکرده بود. جالب اینکه این آیه در دعای مخصوص هر سعی تکرار شده و این یعنی من کم کم 3 بار ضربدر 7 بار این آیه را خوانده ام و به این قسمتش توجه نکرده ام!!! خیلی قشنگ است که خدا تا این اندازه به باطن و نیت نگاه می کند و نه به ظاهر عمل! این یعنی ارزش 7 بار رفتن و برگشتن بین دو تا کوه فقط و فقط به این است که تو به شوق خدا این کار را انجام می دهی! به قول مامان اگر همه ی کارهایت برای خدا باشد، دانشگاه رفتن و برگشتنت هم سعی صفا و مروه می شود؛ فقط کافی است شوق خدا در دلت باشد...  


جزء3، سوره ی آل عمران، آیه ی 76  

چنین نیست که آنان پنداشته اند، بلکه هر کس به پیمان خود وفا کند و تقوا پیشه سازد، محبوب خداست، چرا که خدا تقوا پیشگان را دوست می دارد.  

نمی دانم چه طور به ذهنم رسید که این آیه ی ساده که مشابه اش هم در قرآن زیاد است، چه معنای عمیق و کاربردی ای می تواند داشته باشد! تصور کنید هر قراردادی که در اداره های ما امضا می شود و هر آدمی که به واسطه ی این قراردادها مشغول به کار می شود حکم یک پیمان را دارد و وفای به آن است که تقوای آدمها را مشخص می کند. هر دولتی که سوگند می خورد، هر مجلسی که شروع به کار می کند و حتی هر پزشکی که مثل سالهای بعد از این ما لباس سفیدش را به تن می کند، یک پیمان آشکار می بندد با خودش و جامعه و اطرافیانش و از همه مهمتر با خدا! حالا من مرده و شما زنده، اگر خدا وفاکنندگان به عهد و پیمان را دوست می دارد، چند درصد ایران اسلامی ما محبوب خدایند؟!! 

عطیه پژوهی

خدای دلها

به نام او 

جزء ۱: سوره ی بقره، آیه ی 91  

و چون به آنان گفته شود: به آنچه خدا فرو فرستاده است ایمان بیاورید، می گویند: ما به آنچه بر خودمان نازل شده است ایمان داریم. و آنچه غیر آن است با این که حق است و راستی و درستی کتابی را که با آنهاست تایید می کند انکار می کنند...  

این آیه را که خواندم، کلی غصه ام شد! خیلی وقتها کارهایم را، درست و غلط، با این خیال توجیه می کنم که خدا به دل من نگاه می کند و دل من هم دروغ نمی گوید!!! 

راست است که خدا به دل آدمها نگاه می کند، اما این هم راست است که دل ما آدمها هم همیشه راست نمی گوید. خیلی وقتها دل من همان چیزی را می گوید که خدا می خواهد، اما کم نیست زمانهایی که شیطان به جای خدا با دلم حرف می زند! فکر می کنم درست تر این باشد حواسمان را جمع کنیم که به جز دلمان، کتاب و حرف و قانونی هم هست و همه ی اینها برای این است که دلمان راست بگوید... 

عطیه پژوهی

...فانی قریب...

و اذا سا لک عبادی عنی فانی قریب ،اجیب دعوت الداع اذا دعان فلیستجیبو لی والیو منو بی لعلهم یرشدون

                     بقره-186

مهربانیش را پایانی نیست    مرا بخوانید...اجیب

در دوردست های کویر ظلمانی وجودم در طلب جرعه ای حضور هستم و شاید روزنی می جو یم در طلب نور ،

 مهربانا صنما!گرد هوا مهر نمازم را به خود آلوده و قبله ام را نیز،سوی حضورت را می جویم  حضور بی پایانت را  

در یای حضور بی منتهایت را ساحلی است؟ ومن هنوز روی شن های تیره ساحل وجود خود گام دارم و باز در طلب روزنی از تبلور حضور بی همتایت      تبلوری از مهربانی بی انتهایت

مهربانیت راطلب نمی خواهی،حضورت را نیز    ..فانی قریب...

اجابت می کنی؟!

قربت منتهای اجابت است و منتهای طلب    منتهای دعا

بارالها...

 بالهای همواره گسترده طلبمان را با نسیم مهربان حضورت بنواز

 یاریمان نما تا دریابیم زمزمه حضورت را از میان نجواهای شرک آلود

 وباز یاریمان کن تا جلا بخشیم با اخلاص وجود ریا آلودمان را و نقاب از چهره هامان بیفکنیم

                             و بیا رامیم در بستری سبزاز انسانیت

                                                                                                                  مریم آقاسی 

       

...ای عجب بین که چه نوری ز کجا می بینیم!

در خرابات خدا نور منان می بینم/ای عجب بین که چه نوری ز کجا می بینم(۱)

تا حالا شده است فکر کنید گمشده ای دارید که نمی دانید چیست؟شده است بی دلیل دلتان بگیرد؟ همه چیز مرتب است ها ولی احساس می کنید چیزی قلبتان را دائم می فشرد !مخصوصا غروب ها که می رود هوا تاریک شود ، می رود "نور" کمرنگ شود..ما آدم ها (!) عادت کرده ایم این جور خلا ها را با سرگرم کاری شدن ،به خیال خویش پر کنیم  ولی این حس عجیب، این "حس پنهان" هر وقت بتواند از قسمت های فراموش شده ی ذهنمان سبز می شود .یک جوری طلوع میکند .

می دانید چرا؟ چون دور مانده ایم از جایی ..آن " نور" خدایی دور شده است از ما .از سرزمین ازلی مان دورمان کرده اند .غربت بیشتر از این ؟ اصلا نمیدانم تا حالا تجربه کرده اید که از شهرتان دور باشید  یا نه ؟ بیکار که بشوید بی خود و بی دلیل دلتان میگیرد! حالا چه برسد به  ملکوت... خوب تقصیر ما هم نیست ما برای اوییم. " انا لله " خوب از صاحبمان دور افتاده ایم! دلمان نگیرد عجیب است!درست مثل آن که آهنی را جلوی آهن ربا بگذارند ولی بینشان هزارو یک سد قرار دهند ، خودشان را می کوبند به این سدها که برسند به هم! آری! این آشفتگی مختص ما نیست." او "هم هزار و یک راه برایمان باز میکند که برسیم به ذاتش. 

« حدیث قدسی:  بنده ی من سوگند به حق خودم، دوستت دارم . پس سوگند به حق من بر تو مرا دوست بدار      ( ارشاد العقوب ص ۱۷۱ ) »

حتی نمی گوید دوستم بدار تا دوستت دارم!  " او " دوستمان دارد قبل از آنکه دوستش بداریم ..دوستداری بهتر از این ؟ نمی دانم چرا اینقدر از سرگشتگی سر شاریم ! دوستداری داریم که دوستمان دارد .که دوست داشتنش یعنی همه چیز ! یعنی جایگزین "همه ی داشتن ها و نداشتن ها!" ولی ما چی؟ اصلا حتی دنبالش رفته ایم ؟ اصلا حتی خدا را   شده یک لحظه مثل خیلی چیز های دیگر که گم می کنیم  ، بجوییم ؟ آری ! " در میان خانه گم کردیم صاحبخانه را"

این است دلیل آشفتگی ما ....

        در حدیث معروف قدسی آمده است: من طلبنی وجدنی و من وجدنی عرفنی ومن عرفنی احبنی و من احبنی عشقنی و من عشقنی عشقه و من عشقه قتله و من قتله فعلی دیته و من علی دیته فانا دیته ( خداوند فرمود) : هر کس مرا طلب کند ، مرا می یابد و هر که مرا بیابد ، مرا می شناسد و هر که مرا بشناسد مرا دوست دارد و هر کسی مرا دوست بدارد عاشقم می شود و هر که عاشقم بشود ، عاشقش می شوم و هر کس را که عاشقش بشم ، او را می کشم و هر کس را بکشم ، دیه او به گردن من است و هر کس که به گردن من دیه دارد من خودم دیه او هستم.

پس ما حتی او را طلب هم نکرده ایم ! چه اگر طلب کرده بودیم یافته بودیمش!کاش حداقل از آفتابگردان بیاموزیم پرستش "نور" را! که آفتابگردان خورشید مادی منظومه ی شمسی را عاشق است و ما "نور آسمان ها و زمین" (۲)را هنوز عاشق نشده ایم! آن نوری که در تمام ذرات هستی تجلی یافته است..

" دل هر ذره را که بشکافی/ آفتابش در میان بینی" (۳)

به امید روزی که آدم ها ،همه آفتابگردان باشند.....

 

-------

۱.حافظ

۲. الله نور السموات والارض

۳.هاتف اصفهانی